هر کس به نحوی تاریخ و جغرافیای هشت سال جنگ تحمیلی را درک کرده باشد و دفاع مقدس را به معنی واقعی فهمیده باشد، نمیتواند از حس و حال آن خود را جدا کند. من هم که به عنوان یکی از نوجوانان رزمنده در ساخت آن تاریخ بشکوه نقش داشتم، خودم را متعلق به این عظمت الهی میدانم.
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 21646
کل یادداشتها ها : 28
1 – بسیج، ریشه دار است.
بسیج نیرویی است که ریشه در تاریخ اسلام دارد و بیش از هزار و چهارصد سال، قدمت دارد. این نیرو، بارها توان خود را نشان داده و افتخار آفرینی کرده است.
امام(ره) با شناخت دقیق از ماهیت مکتبی و مردمی بسیج، قدرتی که سالها پنهان مانده بود را آزاد کرده و با احیای آن، در حقیقت، بار دیگر قدرت اسلام را به نمایش گذاشتند؛ بنابراین، برای درک یکی از رموز موفقیت بسیج، باید به اسلام و قدرت لایزالی آن برگشت و غصور و سلحشوری آن را از نبرد بدر تا ذالفقار علی(ع) و خون سرخ حسین(ع) سراغ گرفت.
2- بسیج، الگوی فکری و عملی ناب دارد
بسیج؛ دین ریشهای عمیق و مستحکم، از دیرباز در فرهنگ اسلامی رشد و نمو کرد و با آن خود گرفت و پرورش یافت. انتقال مفاهیم معنوی اسلام به بسیج، نه فقط نظری، بلکه عملی بود و این رابطه از بهترین و والاترین رهبران دنیا برخوردار بود. معصومین(ع)، مربیانی بینظیر بودند که فکر و عمل، را توأمان به بسیج آموختند و به عنوان الگوهای فکر و عمل، شایستهترین تربیت را ارائه دادند.
اما حسین(ع)، از جمله الگوهایی است که تأسی از او، تمام معادلات چند سال? شرق و غرب را بر هم ریخت و ضمن زانو درآوردن یزیدیان زمان، او را به قدرتی بلامنازع تبدیل کرد.
3- رهبری معنوی بسیج
بسج بر اساس اندیش? اسلامی و توسط یک روحانی عالیقدر به وجود آمد. بر عکس بساری از نیروهای مدمی و شبه نظامیان دنیا، بسیج توسط یک فرد یا گروه نظامی خلق نشد که صرفاً با افکار، امکانات و اهداف نظامی عمل کند.
به بیانی دیگر، بسیج بر اساس ماهیت دینی خود، توسط شخصیتی برجسته از ثلاله نبیاکرم(صلوات اله علیه) با هدف احیاء و صیانت از احکام قرآن کریم به وجود آمد. رهبری معنوی بسیج، مبتنی بر اصول اسلام بود و از گزند منافع فردی و دنیوی به دور بود.
4- رهبری معنوی بسیج، تداوم دارد.
برعکس بسیاری از شکلها که براساس خواست و افراد خاص به وجود آمده و با فقدان او، از میان رفتند؛ بسیج بر اساس نیاز اسلام و مردم و با هدایت معنوی رهبری به بالندگی رسید که تربیت اسلامی در همه وجوه، سرلوحه کار او بود. در نظام تربیتی آن رهبر فرزانه، پرورش پیروانی قرار داشت که راه او را تا انتها، بیهیچ انحراف و نقصی ادامه میدهند؛ از این رو، اندیشه امام(ره) با مقام معظم رهبری تداوم یافت. در این اندیشه و مرام، بسیج جایگاه ویژه خود را حفظ نمود و به بالندگی خود ادامه داد.
5- بسیج ماهیتاً فرهنگی است
شکلگیری بسیج به قبل از جنگ تحمیلی میرسد؛ از این رو از ماهیت غیرنظامی برخوردار است؛ هر چند بر اساس اقتضای موقعیت و شروع ناخواست? جنگ، بخشی از ظرفیت و توان خود را در نبرد به منصر ظهور رساند؛ با این حال، بسیج از ابتدا با اهداف فرهنگی و برای سازندگی و آبادانی و کمکرسانی به اقشار محروم جامعه به وجود آمد.
عبارت بهتر برای این موضوع میتواند این باشد که بسیج، تک بعدی نیست و ابعاد گوناگونی را در بر میگیرد، از این رو، نمیتوان آن را در حصار تنگ قرار داد و دامنه و وسعت آن را محدود کرد.
6- بسیج خدامحور و مردمی است
بسیج بر محور یکتاپرستی و توکل بر خداوند قرار دارد؛ از این رو، فراز و فرود او فقط برای خداست. خدا محوری، بسیج را از تمامی رذیلتها دور کرده و به حسنات نزدیک میکند. به بیان دیگر، با خدا محوری، بسیج ضمن دوری از خصائص زشتی مانند ترس، دنیاطلبی و... به فضیلتهایی مانند شهامت و شهادتطلبی گرایش پیدا کرد.
مردمی بودن هم او را از آسیبهای حذبی و گروهی و جناحی در امان نگاه داشت و توطئهها برای انحراف و بدنامی بسیج را ناکام گذاشت.
امروزه هم بسیج، همچنان خدامحور است و در قلب مردم جای دارد.
7 – بسیج، یکسانسازی کرد
به درستی نمیدانم این تعبیر چقدر میتواند صحیح باشد! یکسانسازی!
اما واقعیت این است که بسیج، نه فقط اندیشه و رفتار را بلکه شمایل و لباس را یکسان کرد. فرمانده و سرباز در کنار هم قرار گرفتند و برتری تنها از آن متقیان بود.
بسیج قرآن کریم را عمل تفسیر میکرد و منیت را به طور کامل از میان برداشته بود.
رهبر و پیرو مانند هم میاندیشیدند و در عمل از هم سبقت میگرفتند. این هماندیشی و همراهی را تاریخ بشریت فقط در مناطقی از دوران صدر اسلام میتواند به یاد آورد.
8 – بسیج، فرهنگ خالص دارد
بسیج مانند برخی از گروهها و تشکلها نیست که التقاطی بوده و از هر فرهنگی، به دلخواه یکی از سران، برداشتی کرده باشد.
فرهنگ و تفکر بسیجی، فرهنگ ایثار و شهادت است؛ یعنی از خودگذشتگی برای انسانها با نیت تقرب الهی تا عالیترین سطح ممکن، یعنی شهادت؛ از این رو، زیباترین جلوههای فرهنگی، فقط در فرهنگ و تفکر بسیجی قابل شناسایی است.
این فرهنگ که نمایی دقیق و عملی از اسلام در قرن بیست و یکم است، از عالیترین تجلیات و بهترین فضائل و کاملترین اعمال و سالمترین اندیشهها و صالحترین نیات برخوردار است.
9 – بسیج در جای جای ایران وجود دارد
فرق بسیجی با غیر بسیجی و بسیجی نما
برای تشخیص حقانیت و واقعیت بسیج از غیر بسیج و آن چه به نام بسیجی است، بهتر است ماهیت بسیج را شناخت و دانست که بسیج کیست و با چه معیارهایی شناسایی می شود:
به فرمان حضرت امام خمینی(ره)، بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسللامی ایران،«بسیج» تشکیل شد، تا به عنوان نیرویی الهی- مردمی، تمام معادلات جهانی را تحت الشعاع قرار دهد و به برترین فرهنگ و قدرتمندترین نیرو تبدیل شود.
در ابتدای تشکیل این سازمان خدامحور و مردم اتکا، کمتر کسی فکر میکرد که حضور بشکوه و اعجازگونه آن، آنقدر مهم باشد که انقلاب اسلامی بدون وجود آن، قابل تصور نباشد.
بسیج، مقتدرانه، نه تنها موجب استحکام انقلاب اسلامی شد، بلکه باعث حفظ تمامیت ارضی و صدور انقلاب اسلامی به آن خارج از مرزها شد تا آنجا که ارتشهای آزادی بخش، مانند مبارزان جنوب لبنان، از این موجود مقدس، تبعیت میکنند و آن را الگوی تام و تمام خود در اندیشه، عمل و حماسه پذیرفتهاند. خوب به یاد داریم که تشکیل بسیج، قبل از جنگ تحمیلی و با هدف فعالیتهای فرهنگی و سازندگی تأسیس شد؛ اما جنگی ناخواسته و تمام عیار در مقابل آن قرار گرفت و کیان و ناموس و مکتبش را آماج تهاجم ناجوانمردان? خود قرار داد.
بسیج، به فرماندهی حضرت امام(ره) به سرعت متوجه دشمن شد و به یک اشار? پیرو مراد خود، با تمام قوا به مقابله برخاست؛ چرا که روشن بود اگر«ایران» عرص? تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، به انقلابی میماند و نه ارزشی که دل بدان خوش کرد. حتی، با شکست ایران زمین، اسلام عزیز نیز به گوش? غزلت تبعید میشد و از صفح? سیاسی و جغرافیایی جهان یا حذف میشد و یا به مکتبی تشریفاتی مبدل میگشت؛ بی شک، دشمنان اسلام با شناختی که از قدرت بنهفته و توان غیبی آن مطلع شده بودند، در صورت کسب فرصت، آنچنان به انهدامش کمر میبستند که تا سالهای سال، نشانی از آن پیدا نشود.
قدرت لایزالی بسیج، به اشار? فرماندهی روحانی که با عالم غیب میانی داشت، سد دشمن و حافظ میهن شد و مجد و عظمت دوستداران آل محمد(ص) را رقم زد.
بسیج در بدو تأسیس، مورد بیتوجهی و بیمهری بود. کمتر کسی آن را جدی میگرفت. رئیس جمهور وقت که بعدأ ریش? امریکایی و نفاق عمیق او بر همگان معلوم گشت، نه تنها با بسیج همراهی نمیکرد؛ بلکه بر اساس فرامین اربابان خود، تلاش مضاعفی برای نابودی آن به کار بست. در اوائل جنگ، نه تنها از ارسال مهمات و تجهیزات نظامی به گروههای کوچک تازه تأسیس خودداری میکرد، بلکه دستور به بمباران و نابود کردن آنها میداد. او حتی از ارسال مایحتاج اولیه، مانند آب و غذا، دریغ میورزید. در آن روزگاران پر التهاب، امام(ره) و یاران امام(ره)، به ویژه مقام معظم رهبری، تنها یاران دلسوز بسیج بودند و از آنجا که خود اولین بسیجیهای انقلاب اسلامی بودند، با این موجود مقدس، یکپارچه و یکدله بودند و با اعتقادی زاسخ از آن حمایت کردند.
عمر منافقی به نام بنیصدر با هوشیاری امام و امت امام(ره) دیر نپائید و او با لباس زنانه و پنهان شدن در توالت هواپیما پا به فرتر گذاشت و سالهاست که با حمایت اربابان خود از تیغ خشم بسیجیان خمینی، خود را پنهان کرده است.
در این دوره کوتاه، درسهایی از مکتب بسیج صادر شد که مدتها رازگونه مینمود و صاحبنظران را به فکر فرو برده بود که چرا این نیروی تازه تأسیس، با این همه فشار و کمبود، از بین نرفت و چه شد که با سرعتی باورنکردنی، در تمام ایران زمین ریشه دواند و چه پیش آمد که به طرفهالعینی به جهان اسلام معرفی و نهادینه شد؟
صاحبنظران رشتههای گوناگون علمی مانند جامعه شناسان، مدیران، آگاهان به نهادهای مردمی و... و حتی رهبران سیاسی دنیا با شگفتی هر چه تمامتر، جریان رو به رشد بسیج را تعقیب میکردند و به دنبال رموز موفقیت این نهاد خدامحور و مردم اتکا بودند. به راستی، رمز موفقیت بسیج و بسیجی چیست؟
قبل از پرداختن به برخی رموز موفقیت بسیج، اجازه بدهید بگویم که این نوشتهها، صرفأ احساس و فهم یک بسیجی است. قطعاً نوع نگاه محدود و احساس منحصر به فرد است. از آن جهت دیدگاهها و احساس شخصی خودم را مینویسم که به بسیج تعلق دارم و بسیج را هم به خودم متعلق میدانم. شاید این حس تعلق را خیلیها دارند و مانند نگارنده میاندیشند. باور دارم که در دنیای ساده و زیبای بسیج که فارغ از هر تجمل و تعارف است، جایی برای من هم باشد؛ همان طور که جایی برای تمام آزاد اندیشان جهان وجود دارد.
بسیج، موهبتی الهی است که در عصری پرالتهاب و لبریز از ظلم و فساد، روح تشن? آزاد مردان جهان را سیراب کرد.
در دورانی که قدرت کافران و مشرکان زمانه به حدی رسیده بود که فرعون صفت، دعوی خدایی داشتند و به نگاهی تحقیرآمیز به انسان و اسلام نگاه میکردند، بسیج ظهور کرد. تا تعالی انسان و امید اسلام باشد.
این مولود مقدس که به حق، سربازان امام عصر(روحی فدا) لقب گرفت، افق روشنی از خود باوری، اتکال به خداوند، تمسک به اسلام و توسل به رهبران دینی در پیش چشمان مشتاق آرزومندان عدالت و آزادی و رهپویان اسلام ناب محمدی(ص) گشود.
در قسمت دوم به بررسی معیارهایی می پردازیم که تفاوت بسیج از غیر بسیج را نمایان می کند.
منادی ایثار و گذشت
این طوری نمیشود. وقتی حرف و حدیث خوبی و خوب بودن پیش میآید، نه این طور نمیشود!
این طور نمیشود که فقط حرفش را بزنی. نمیشود که در کلمه و جمله و یا در حسرت و آه و آرزو از خوب بودن، سخن گفت. نه این طور نمیشود، بلکه خوب بودن به عمل برآید.
ایثار، فداکاری و هم? واژههای قشنگ، در عمل است که به بار مینشیند. تمام این واژههای قشنگ را وقتی به عمل در میآیند، معنا پیدا میکنند. تمام این واژهها را با تصویری روشن از عمل میتوان فهمید. این عمل است که معنا و مفهوم واقعی آن را نشان میدهد. بیعمل، این واژهها، زیبا نیستند، بلکه رویا میشوند.
نمای واقعی خوبیها از آن سوی جنسهای شفاف عمل نمایان میشوند. اگر شفافی از جنس عمل نباشد، واژههای زیبایی چون ایثار و فداکاری روح میبازند.
برای دیدن تصویری شفاف از ایثار و فداکاری، برای اینکه بدانیم چه کنیم و چگونه باشیم، برای اینکه حس و حال خوب بودن، چگونه است، برای اینکه بدانیم زیبایی چه مزهای دارد، برای اینکه بدانیم هوای ایثار و فداکاری، چه هوایی است، برای اینکه بدانیم آنان که در فضای خوبیها تنفس میکنند. از چه سرشار میشوند و برای آن که بدانیم احساس رضایت بعد از ایثار، چه احساس گرمی است، بهتر است بدانیم بسیج چیست و بسیجی گیست؟ باید بدانیم در آن سوی چهرههای خاکی، در پس پرده رازهای نهانی، در عمق اقیانوس شهامت، در اوج بلند شجاعت، در معراج روحهای شفاف، در پهنای صحرای دلیری، در جریان توفند? یک رودخان? معرفت، در تلاش قد کشیدن یک نهال نورسته، در هیجان جوانه زدن یک دانه، چه حسی، چه شوری، چه شناختی، چه معرفتی، چه بودی، چه نبودی، چه هستی و چه تکاملی نهفته است. کمی سخت است؟ اما نه! این طور نمیشود.
این طور نمیشود که به راحتی به بالای قل? فهم رسید. این طور نمیشود بیتلاش، در اقیانوس زیباییها غوص خورد. نه! اینطور نمیشود.
باید برای رسیدن به اوج قل? ایثار، خیس عرق شد. نه اینطور نمیشود. نمیتوان به آسانی خیس شد. باید عرق چون زلال آب از درونت بجوشد.
نه! این طور نمیشود. نمیشود که بیهوده آب از درونت بجوشد. باید خاک شوی تا زلال چشمهها از وجودت بجوشد.
نه! این طور نمیشود. چگونه میشود خاک شد؟ برای اینکه خاک شد، پاک شد و از پشت پرده اسرار، زلال شد، باید بسیجی شد. باید بسیجی بود. باید بسیجی ماند و قبل از همه ی اینها باید بسیج را فهمید و با فهم بسیجی بود. باید بسیج را فهمید تا هر چیزی را بسیج و هر کسی را بسیجی نام ننهاد.
آری! این طور میشود.
شاه بیت غزل عشق
اگر در تمام احساس بشر، یک غزل سروده شده باشد که در ردیف عشق نشسته باشد، تو شاه بیت آن غزلی.
و اگر در تمام آبی آسمان، یک پرنده، حس پرواز داشته باشد، به تنفس زلال تو می اندیشد.
و اگر در تک نت یک سمفونی بی انتها که ریشه در اوج همه ی مهربانیها دارد، ملودی ماندگاری به گوش جان بنشیند، تمام فراز و فرودش به تو ختم میشود.
تو کیستی؟ تو چیستی؟
کیستی که عشق به نام تو که می رسد، شرمسار میشود و احساس در بلندای پاکی ات، معبد میسازد و شور، راست چشم ترا می گیرد و می رود تا بی نهایتی سبز و جان به اشارت انگشتت، می رود تا سرانجانم سرخ.
اگر رنگین کمان در انعکاس نمناک تو بروید، سرخی و سپیدی و سبزی اش را از تو وام میگیرد.
زیبایی، بی ترنم خیس تو می خشکد.
شهامت، بی غیرت غریو تو می میرد.
شجاعت به نام تو مهر خورد و در رفتار تو تفسیر شد.
در بوسه گاه پای تو بود که «خاک به رقص آمد و چالاک شد».
شاه بیت غزل عشق، معنای سرخ حماسه، مفهوم عمیق ایمان.
کاش ترا بشناسد تاریخ. کاش ترا بفهمد نسل.
کاش با تو بجوشد، چشمه ی خورشید. کاش از تو یاد بگیرد، حماسه.
کاش مشق کند دل، سرمشق شیدایی ترا.
ای شهید.
به یاد همسنگر شهیدم شمس الله حیدریان- نصر 8
تقدس ارزش اندیشی
نسان موجودی اندیشمند است. اندیشه مندی و خردورزی ار مهمترین ویژگی های یک انسان است تا جایی که بی اندیشه چیزی از ماهیت انسانی بروز نمی کند:
«ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی خو د استخوان و ریشه ای»
اینکه ماهیت تعقل و اندیشه چیست و چه مشخصه هایی دارد، جای بحث مستقلی دارد. آن چه اهمیت دارد این است که انسان بی اندیشه و فارغ از تعقل وجود نمی تواند داشته باشد. این سخن بدین معنی است که انسان بنا به ماهیت انسان بودنش ناچار به تعقل و اندیشه ورزی است.
از طرف دیگر ، برای تعقل و اندیشه ورزی همواره نکته ها و موارد مختلفی وجود دارد و انسان می تواند آن ها را از زوایای مختلف ببیند و و در ابعاد گونه گون مورد بررسی قرار دهد . برای انسان صالح مهم است که این نکته ها و موارد کدام ها هستند. به بیانی ، هر نکته ای لایق تعقل و اندیشه ورزی نیست. هم انسان از آن بزرگی برخوردار است و هم اندیشه از چنان احترامی که نمی توان آن ها را مشغول به افکار و کرداری کرد که اهمیت و اعتبار ندارند.
اهمیت و قدر اندیشه ورزی آن چنان است که اسلام ارزش معاد هفتاد سال عبادت را برای یک ساعت تفکر و اندیشه قایل است؛ از این رو ، نمی توان و نباید به هر چیزی پرداخت و اندیشه را نباید حراج موارد سبک و سخیف کرد.
اندیشه ، ارزش دارد و برای اندیشه کردن ، نیاز به زمان است که آن هم سرمایه ای بی بدیل و غیر قابل بازگشت می باشد. این دو سرمایه گرانسنگ را باید برای نکته هایی سرمایه گذاری کرد که قیمت همسنگی داشته باشند.
« ارزش های الهی و انسانی » تنها نکته و مورد و موضوعی است که لایق اندیشه و رزی است. در این موضوع ارزشمند هزاران نکته و مورد پر اهیمت نهفته است که هر کدام می تواند به راحتی منشاء خیرات فراوان برای انسان و جامعه انسانی شود . این در حالی است که موضوعات ضد ارزشی مقصد جز تخریب و نابود برای نسل بشر طی نمی کنند.
ارزش های الهی و انسانی ، مجموعه ارزش هایی روشن و منیر هستند و ما برای اثبات ماهیت متعالی و نشان دادن مصادیق آن ها نیاز به هیچ زحمتی نیستیم. آنان که در باره باز شناسی ارزش از ضد ارزش به بهانه نسبی بودن ارزش ، خود را به مصایب دچار می سازد ، از ابتدا و از بیناد، با خود و اندیشه خود مشکل دارند و برای پوشش این مشکل که به عدم تشخیص ارزش از ضد ارزش منجر شده است ، به بحث ها ی تمام شده ی گذشته و استدلال های بجا مانده در تحلیل های کهنه و پافشاری ها و جانبداری های سیاسی روی می آورند که البته از این دست افراد، تعداد قابل توجهی در اجتماع خردورز امروزی ایران زندگی نمی کنند.
امروزه ، ارزش ها و مصادیق آن به بدیهیات تبدیل شده و کانه آفتاب ، دلیل راه انسان های صالح است.
علی رغم رشد شگفت آور اطلاعات و بهرهمندی مناسب انسان های دانش اندوخته معاصر و تشخیص خوب و مطلوب ارزش از غیر ارزشها در همه ابعاد و در همه نکات، انسان امروز بیش از هر زمان دیگر به اندیشه و بحث و گفتگو در باره ارزش ها نیاز دارد. اما باید توجه داشت که سخن در باره ارزشها با دوران گذشته متفاوت است. در روزگاری پیش از این انسان های ارزش اندیش به بحث و گفتگو در باره ارزش ها برای باز شناسی آن ها از ضد ارزشها و اثبات آنها می پرداختند و مجبور بودند ساعت های متمادی به تفکر و تحقیق مشغول باشند تا دلایل کافی و مستدل از منقول و معقول برای تشخیص ارزش ها و کنار زدن ضد ارزش ها داشته باشند. اما امروز وضع به گونه دیگری است. دانشمندان ما دیگر نیاز ندارند که به این بحث ها بپردازند چراکه افکار مترقی بشر دانش اندوخته عصر حاضر به راحتی قدرت بازشناسی ارزش از غیر آن را دارد. مشکل امروز ، مشکلی است که از ناحیه نسیان انسانی بر او مستولی شده است. انسان آگاه به ارزش ها گاهی در اثر فشار ماشینیسم و سرعت مصنوعی زندگی ، داشته ها و اطلاعات و باورداشتهای خود را از یاد می برد و این خطر عصر حاضر در بی هویت سازی انسان و دور کردن او از ماهیت ارزشی اوست.
در این مسیر ، وظیفه اندیشمندان همچنان سنگین و حیاتی است. در این برهه از تاریخ رفتاری انسان،که گفتگو با او در میان امواج در هم تنیده اطلاعات و پیام و بمباران تبلیغات بازار و فروش اجناس، بسیار مشکل و حوصله ها بسیار تنگ است. در این مقطع، دوباره باید به ارزش ها اندیشید و این بار از این سوال در باید گذشت که « ارزش ها کدامند؟!» بلکه باید به این سوال اندیشید که « چگونه باید ارزش ها را یاد آوری کرد؟»
در پاسخ به این سوال مهم و اساسی ، اندیشه ورزی امری مقدس و تلاشی برای آرامش انسان و باز گرداندن انسان به اصالت اصیل و ماهیت پاک و خدایی اوست.
برای نمونه و مصداق عملی و عینی ، باید به مفهوم و مصدیق ایثار توجه کرد و در راس آن به شهادت باید اندیشید. در جامعه اسلامی ما نیازی نیست که تعریف و تشریح کنیم که « شهادت چیست و چه ارزشی برای جامعه اسلامی دارد.» بلکه باید یاد آور شد که « فرهنگ شهادت چه نعماتی را به جامعه ما داده و ما چقدر و چگون به آن مرهون هستیم» در باره دیگر مصادیق ایثار نیز باید چنین کرد.
خلاصه این که همه جوامع بیش از هرچیز و هر زمان به یاد آوری ارزش ها در هر شرایطی نیازمندند و از این رو ، تفکر و اندیشه در این مسیر ، پر ارزش و مقدس است.