سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سبز سپید سرخ
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  ایرج گلشنی[32]
 

هر کس به نحوی تاریخ و جغرافیای هشت سال جنگ تحمیلی را درک کرده باشد و دفاع مقدس را به معنی واقعی فهمیده باشد، نمی‏تواند از حس و حال آن خود را جدا کند. من هم که به عنوان یکی از نوجوانان رزمنده در ساخت آن تاریخ بشکوه نقش داشتم، خودم را متعلق به این عظمت الهی می‏دانم.

    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 21655
کل یادداشتها ها : 28

   موسیقی
سر" style="border:1px #999999 solid; background-color:#000000;" title="!در حال خواندن وبلاگ من، موسیقی مورد علاقه‏ام را بشنوید" width="130" height="50" type="application/x-mplayer2" autostart="true" loop="true" SHOWSTATUSBAR="1" ShowPositionControls="0">

نوشته شده در تاریخ 90/3/17 ساعت 1:41 ع توسط ایرج گلشنی


 

 

زندگی‌نامه مردانی

مردانی متولد سال هجری شمسی است و محل تولدش «ایران» است. در خانواده بزرگی که حس شعر دارد و پاکی سیاوش زاده شد و با انقلاب اسلامی ریشه مشترک دارد.

از کودکی با قاصدک‌ها موی و میانی داشت و نوجوانی‌اش را در سایه بید مجنون به نیایش نور پرداخت. در جوانی روحیه انقلابی‌اش در هیجان اسلام بود و میان سالی‌اش با اندیشه تکمیل شد و کمی بزرگتر، به عرفان رسید و پس از چندی به طیران درآمد و ابدی شد.

مردانی، چندی از آن خانواده‌اش بودی و چندی از آن خودش و بعد، از آن ایران شد و حتی مرز جغرافیایی را مانند همه مردان بزرگ شکست و از آن همة انقلابیان عارف مسلک شد؛ او در قید زمان هم نماند و برای همیشه با آثار پر از عشق و عرفانش که با روح شهدای انقلاب و هیجان ایثار و فداکاری، جان گرفته‌اند، ماندگار شد. من هم اکنون که این زندگی را در تصویر دارم، او را حس می‌کنم ... با تمام وجود.            روحش شاد

اثرش جاودانی و یادش گرامی‌بادت.

 

 

ناشرقانون عشق می‌نویسد:

دانش‌آموزان و دانشجویان در کتابهای درسی خود بازتاب فرهنگ انقلاب را در دو دهة اخیر در آیینة اشعار ایشان دیده‌اند.

«نصرالله مردانی چهرة آشنای شعر انقلاب» با تحول شگرفی که در شعر معاصر، خصوصاً در غزل انقلاب به وجود آورده است، بنیانگذار شیوه‌ای نو در تاریخ ادبیات فارسی است. نوآوریهای وی به ویژه در ترکیب سازی، تصویر پردازی و پیوند بین حماسه و غزل، بسیاری از شاعران معاصر را به پیروی از خویش کشانده است.

در نگاه صاحبنظران، استاد «مردانی» با تألیف تذکرة ستیغ سخن و تصحیح دیوان حافظ، احاطة خود را بر ادبیات گذشتة ایران نشان داده است.

دکتر ابراهیمی دینانی در مقدمه قانون عشق آورده است:

قانون عشق، عشق و عاشق و معشوق یکی است

در این که شخصیت انسان به واسطة شناخت شکل می‌گیرد شک نمی‌توان داشت. آنچه مورد بحث و گفتگو قرار گرفته این است که حقیقت شناخت چیست و منشأ یا سرچشمة آن در کجا واقع شده است؟ هر چه در باب ماهیت شناخت و منشأ آن گفته شود، شعر را نمی‌توان نوعی شناخت به شمار نیاورد؛ زیرا زبان آیینة جهان است و زبان شاعر ساحت و یژه‌ای از زبان را تشکیل می‌دهد. اکنون اگر توجه داشته باشیم که هر ساحتی از زبان با ساحتی از هستی قرین است، این حقیقت آشکار خواهد شد که زبان شاعر در چنان فضایی از هستی سخن می‌گوید که هیچ زبانی دیگری نمی‌تواند در آن فضا سخن بگوید. گزاره‌های شعری بدون هیچ گونه تردید، بیانی از حقیقت شمرده می‌شوند؛ زیرا حقیقت تنها در یک چهره ظاهر نمی‌شود. کسانی که از طریق تجلیات حق به حقیقت راه می‌برند به روشنی مشاهد می‌کنند که هر جلوه‌ای از جلوه‌های هستی رخساری از حقیقت است. اگر هستی دارای تجلیات گوناگون است، ناچار باید بپذیریم که هر یک از این تجلیات چهره‌ای از حقیقت به شمار می‌آید. چهرة حقیقت در آیینة شعر، صورتی دیگر از عالم خاک و رخساری نو از آدم است. نیازی به توضیح نیست که این رخسارة پرفروغ و برافروخته برای کسی که از دل غم زده بی خبر است قابل مشاهد نخواهد بود. اگر شعر و شعور از یک ریشه‌اند، شعر نوعی آگاهی است و آگاهی در صمیم ذات و حاق هستی انسان روان است. آنجا که آگاهی نیست، هستی تعطیل است. البته باید به این نکته توجه داشت که چون هستی دارای مراتب مختلف و متفاوتی است، سطح آگاهی نیز یکسان و یکنواخت نیست. کسی که به اختلاف سطح آگاهی، آگاهی دارد، از ضمیر ناخودآگاه که هرگز سخن نمی‌گوید. آگاهی و هستی بدون تردید دو مفهوم مختلف را تشکیل می‌دهند؛ ولی همانگونه که آگاهی بدون هستی امکان تحقق ندارد،‌ هستی نیز بدون آگاهی معنی محصلی نخواهد داشت.

دوست مشفق و مهربانم آقای نصرالله مردانی شاعر گرانقدر معاصر که با حافظ انس دائم دارد آنچنان در شعر او مستغرق گشته که حتی در زندگی روزمره و صحبت با دوستان خود نیز از غیر حافظ کمتر سخن به میان می‌آورد. او نتیجه مطالعات و بررسی‌های خود را بر روی اشعار حافظ تحت عنوان حافظ از نگاه نصرالله مردانی اخیراً منتشر ساخته است. در این اثر ارزشمند علاوه بر این که نوع نگاه مردانی به اشعار حافظ معلوم می‌شود،‌میزان شیدایی و اشراف او بر اندیشه‌های این شاعر بزرگ نیز آشکار می‌گردد. تردیدی نمی‌توان داشت که انسان در هر مرتبه و مقام که قرار گرفته باشد و هرگونه پندار یا گفتار و کرداری که بخواهد ابراز کند هرگز نمی‌تواند آن را از صفر آغاز کند. شروع کردن از صفر و خلق از عدم، اگر امتناع عقلی نداشته باشد به خداوند اختصاص دارد. حرکت انسان به خلاء امکان‌پذیر نیست و کسی نمی‌تواند بدون یک زمینة فکری و فرهنگی به رشد عقلانی دست یابد. کسانی که با فرهنگ ملی و مذهبی خود قطع رابطه می‌کنند هرگز نمی‌توانند از ابداع و نوآوری سخن بگویند. زیرا وقتی انسان زمینة فرهنگی نداشته باشد ناچار در دام تقلید از فرهنگ بیگانه گرفتار خواهد شد. به هر حال نصرالله مردانی با تألیف تذکرة منظوم «ستیغ سخن» نشان داد که با ذهن و زبان شاعران این مرز و بوم به خوبی آشنایی دارد و همین انس و الفت با گذشتگان باعث گردیده که وی به افقهای نامکشوف دیگری از شعر دست یابد و به جز حافظ سر بر آستان کسی نساید. نکته‌ای که در اینجا وجود دارد این است که وقتی انسان با شعر حافظ و لطایف سخن او مأنوس باشد سرودن شعر برای او مشکل‌تر خواهد بود. زیرا انس و الفت با لطایف سخن حافظ میزان ذوق و سطح آگاهی را بالا می‌برد و در نتیجه انتظار انسان از شعر بیشتر می‌گردد. این مسأله نیز مسلم است که وقتی سطح انتظار بالا رود سرودن شعر مشکل‌تر خواهد بود. مردانی از سنت سلف پیروی می‌کند و چون تازگی را در ذات شعر جستجو می‌کند مضامین نو و ترکیبهای تازه در شعر وی به هیچ وجه اندک نیست. الفاظ و کلمات در حوزة هنر شاعرانة او رام و فرمان برداند. در عین حال ترکیب و تألیف این کلمات به گونه‌ای صورت می‌پذیرد که اندیشة شاعر را به روشنی آشکار می‌سازد. فیلسوف معروف و معاصر فرانسوی، میشل فوکو که نمایندة جدیدترین نحله‌های فکری در غرب شناخته می‌شود در برخی از آثار خود گفته است:‌ فرهنگ سکوت از جمله اموری است که انسان کمتر آن را تجربه کرده است. این مسأله که آیا فیلسوف فرانسوی در فرهنگ سکوت چه چیزی را جستجو می‌کند از حوصلة این مقال بیرون است؛ ولی آنچه جالب توجه است این است که مردانی در عالم اندیشه، خود به راز سکوت توجه کرده و فریاد سکوت را به رشتة نظم کشیده است. شعر او در بیان سکوت این گونه آغاز می‌شود:

فریاد که پایان من آغاز سکوت است             

یعنی که ازل تا به ابد راز سکوت است

رفتیم و رسیدیم به سرچشمة خورشید

آنجا که افق گسترة باز سکوت است

در تجربة شاعرانة خویش در باب سکوت در غزلی دیگر چنین می‌گوید:

زمان دارد اینجا شتاب سکوت

زمین مانده در پیچ و تاب سکوت

کیم من در این وسعت بی‌کران

به دریای هستی حباب سکوت

ز اسرار این آسمان کهن

چه دارد جهان جز جواب سکوت

به صحرای بی‌انتهای عدم         

ازل تا ابد دید خواب سکوت

که رفته‌ست تا چشمة آفتاب

که آب آورد از سراب سکوت

و سرانجام سخن رازناک خود را در برابر سکوت با این بیت به پایان می‌رساند:

در آن دم که بی ما خدا می‌نوشت

قلم بود و تنها کتاب سکوت

ما در صدد تفسیر و تأویل این ابیات نیستیم. همین اندازه یادآور می‌شویم که توجه کردن به راز سکوت و پی‌بردن به اهمیت آن بدون ظرافت فکر و لطافت اندیشه امکان‌پذیر نیست. مردانی در مورد گذر لحظه‌ها نیز حساسیت فوق‌العاده‌ای از خود نشان می‌دهد و همواره به ناپایداری جهان زمانمند می‌اندیشد. او در این مقام چنین می‌گوید:

این سیل لحظه‌ها که ز جا می‌برد مرا

از هر چه هست و نیست جدا می‌برد مرا

رودی که از ازل به ابد می‌کشد زمان

دانی که از کجا به کجا می‌برد مرا

شاعر در یکی از ابیات این غزل به قانون عشق اشاره دارد و آن را با شور تماشایی جنون، منشأ وصول به چشمة زلال شفا شمرده و می‌گوید:

قانون عشق و شور تماشایی جنون

تا چشمة زلال شفا می‌برد مرا

مردانی مجموعة اشعار خود را نیز تحت عنوان قانون عشق به طبع می‌رساند. او خود به خوبی می‌داند که عشق قانون نمی‌شناسد؛ ولی قانون عشق غیر از آن چیزی است که در عرف و لغت قانون خوانده می‌شود. قانون عشق از جنس عشق است و کسی که با عشق، عشق می‌ورزد با قانون عشق نیز آشنایی دارد. در قانون عشق، عشق و عاشق و معشوق یکی است.

برخی از آثار:

الماس آب (54-1345)،

 قیام نور (60-1354)،

 خوننامة خاک (64-1360)،

 آتش نی (70- 13 )

 قانون عشق (78-1370).

                              

شعری از استاد نصرالله مردانی که در وصف سرزمین نور و اهالی آن سرزمین است. استاد در توضیح این شعر که در کتاب قانون عشق چاپ شده، نوشته‌اند:

«این شعر در آغاز عملیات والفجر و در کنار رزمندگان اسلام در سنگر سروده شده است»

در خم خورشیدی دل جوش جوشی دیگر است

می‌فروش عشق اینجا، می‌فروشی دیگر است

بادة توحید می‌جوشد به جام عاشقان

در میان باده نوشان نوش نوشی دیگر است

هر که از خمخانة جان زد می‌ تابان هوش

در مصاف د’ردنوشان در’د نوشی دیگر است

در مدار عشق می‌خواند زمین آواز عشق

پای این هفت آسمان امشب به دوشی دیگر است

قدسیان معراج ما بر بام ایمان دیده‌اند

مرغ جان در جذبة پرواز هوشی دیگر است

شب پرستان در حضور مرگ با شب خفته‌اند

بر لب خورشیدیان در شب خروشی دیگر است

خرقه پوشان گرچه آگاهند از اسرار دل

آن که داند راز هستی خرقه پوشی دیگر است

فاتح تاریخ دل‌ها میر میدان دار عشق

موج دریای دلش جوشان ز جوشی دیگر است

آشنای راز می‌داند که در محراب نور

پیر ما مدهوش پیغام سروشی دیگر است

 







  پیام رسان 
+ ای بهترین خاطرات زندگی، ای همیشه ماندگار در خاطرات، یاد شهامت هایت همیشه در روح من زنده است و در روح من زندگی می دمد. سالروز شهادتت مبارک شمس الله حیدریان عزیز.

+ دستاوردهای دفاع مقدس http://sabzsepidsorkh.parsiblog.com




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ