هر کس به نحوی تاریخ و جغرافیای هشت سال جنگ تحمیلی را درک کرده باشد و دفاع مقدس را به معنی واقعی فهمیده باشد، نمیتواند از حس و حال آن خود را جدا کند. من هم که به عنوان یکی از نوجوانان رزمنده در ساخت آن تاریخ بشکوه نقش داشتم، خودم را متعلق به این عظمت الهی میدانم.
بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 21582
کل یادداشتها ها : 28
استاد سیمیندخت وحیدی
سیمیندخت وحیدی در اسفندماه 1312 در جهرم به دنیا آمد. دوران کودکی و تحصیلات را در همان جا گذراند و دیپلم ادبی گرفت. رویکرد او به شعر به سال 1329 (17سالگی) باز میَگردد. شعرهای وی پس از پیروزی انقلاب (1358) تاکنون به صورت پراکنده در بیشتر نشریات کشور و جنگها و مجموعههای شعرهای مختلف گردآوری شده، انتشار یافته است.
«سیمیندخت وحیدی» قبل از انقلاب فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بسیاری داشت و بارها توسط ساواک مورد تعقیب قرار گرفت به همین دلیل به مدت 15 سال قلم را زمین گذاشت و در چاپ اعلامیههای امام خمینی(ره) فعالیتهای خود را ادامه داد.
از آغاز دفاع مقدس، بارها برای شعرخوانی به جبهه شتافت و همراه و همگام با جمعی دیگر از شاعران انقلاب در خطرناکترین مناطق جنگی و نزدیکترین خطوط مقدم جبهه با دشمن، حضور مییافت و به شعرخوانی میپرداخت. وی در طول دو دههی اخیر (1360-1370)، از جمله فعالترین شاعران زن در عرصه دفاع مقدس بوده است. او تاکنون در بسیاری از شبهای شعر دفاع و مقاومت، مناسبتهای ویژه و همایشهای سراسری شعر دفاع مقدس حضوری فعال داشته است.
شعرهای «وحیدی» همگی در قالب کلاسیک بوده و بیشتر به غزل متمایل است. وی مدتی است که به تشکیل انجمن شعر ویژه زنان شاعر همت گماشته و جلسات هفتگی انجمن را در منزل مسکونی خویش اداره و سرپرستی میکند.
وی میگوید:
برای شناخت ماهیت شعر، هر کس تعبیری خاص را دارد. گاهی شعر را آیین زندگی دانستهاند و گاهی گفتهاند سربلندی بشری است یا گفتهاند زبان احساس است. نیروی محرکه با هنری است که خون و جان دارد یا نبوغ هنری میباشد و بالاخره شعر کلامی است برای خلق امکان، برای تحقق حقیقت و پرواز در آسمان تعالی و کمال و حضور بیواسطه با عالمی غیرقابل رؤیت، حال و حضور، کشف و شهود، ابداع ضابطهای برای اندیشیدن، حرکتی برای رسیدن به تفکر و کلیدی برای گشودن درهای فضیلت و قرب حق جلاله. یعنی توانایی است، شور عشق است، آینهای است جاودان که تصویر گذشته و آینده را در خود دارد و خلاصه اینکه کلمهالله است. شعر دفاع مقدس یا شعر مقاومت امروز از سرچشمه زلال اندیشههای ناب جوانان و نوجوانان نسل امروز نشأت میگیرد که با رعایت تکنیک و کاربرد واژههای جدید و ترکیبات تازه و حفظ دیگر عناصر لازم شعری حاکم بر فرهنگ این مرزوبوم، جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده و با الهام از آنانی که در راه تحقق آرمانهای والای این نظام، زندگی خود را در دفاع از سرزمین و مکتب خود به هیچ انگاشتند پدیدآور مضامین و اندیشههایی میشوند که در هیچ یک از دوران تاریخ این سرزمین همانند آن دیده نشده بود...
جنگ با همه شقاوت و زندگی سوزیاش، درخشش استعدادها را در پی داشت و به این بارقههای آسمانی مجال ظهور داد. در نتیجه شعر مقاومت، آمیزهای از عشق و عرفان و حماسه است. آزاد و رها اما متعهد و مسئول... شعر انقلاب از قلمرو و حماسه و اندیشههای حماسی تکوین یافته که درخشانترین نمایههای حماسی آن عبارتاز: عاشورا، جنگ تحمیلی، شهادت، مبارزه، ایثار و ...
او در مورد شعر دفاع مقدس میگوید:
« هدف به تصویر کشیدن رشادتها و دلاوریهای نسل گذشته برای نسل امروز در قالب شعر است که میبایست این ارزشها برای نسلهای بعدی حفظ شود. این شعرها بازگو کنندهی شرح بدنهای تکه تکهی شهدا و دلیرهای آنهاییست که در برابر دشمنان این مملکت ایستادند و از کلمهی «لااله الا الله» دفاع کردند.»
وحیدی در طول فعالیت خود فعالیتهای گوناگونی داشته که از آن جمله است:
1- همکاری با صدای جمهوریاسلامی ایران از اولین شب پیروزی انقلاب اسلامی.
2- نویسندگی برنامههای مختلف رادیویی به ویژه برنامه خانواده که خود از دستاندرکاران تشکیل دهنده آن برنامه بوده است.
3- همکاری با حوزه هنری.
4- آموزش شعر برای دانشآموزان مستعد آموزش و پرورش در اردوهای تابستانی
5- مسئول آموزش مکاتبهای اصول و قواعد شعر برای نوجوانان و جوانان کشور.
6- سردبیری نشریه کوثر.
7- همکاری با بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس به عنوان داور در چندین مرحله از انتخاب بهترین کتاب سال دفاع مقدس.
8- همکاری با تبلیغات جبهه و جنگ سپاه پاسداران در گردآوری، تصحیح شعر و ثبت خاطرات رزمندگان شهید.
9- تدریس تاریخ ادبیات و اصول و قواعد شعر درکانونهای ادبی پردیس و شهید مفتح و اردوهای تربیتی جوانان و دانشجویان و دانشگاه تربیت معلم.
آثار منتشر شده وی عبارتند از:
1- هور، مجموعه شعر، انتشارات آسیا، 1346
2- یک آسمان شقایق، شعر دفاع مقدس، حوزه هنری، دفتر ادبیات مقاومت? 1374
3- حس میکنم زندگی را، حوزه هنری، 1374
4- موجهای بیقرار، حوزه هنری، 1375
5- شعر جوان، گردآوری شعر زنان، انتشارات حدیث، 1375
6- از نگاه آینهها، گردآوری شعر دفاع مقدس زنان،بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس ، 1377
7- در قاب گلهای، گاهنامه شعر، دفتر 4، گردآوری، حوزه هنری، 1368
8- کوثر2، حوزه هنری
9- گزیده ادبیات معاصر، مجموعه شعر، شماره 18، انتشارات نیستان، 1378
10-هشت فصل سرخ و سبز، شعر پایداری، نشر برگ زیتون، 1381
استاد قادر طهماسبی (فرید اصفهانی)
او از شاعران متعهدی است که عاشقانه با باورهای معنوی خود زندگی میکند و به باورمندان عشق و حماسه عشق میورزد. استاد فرید اصفهانی از چهرههایی است که در نخستین همایش شورآفرینان در سال جاری مورد تقدیر قرار گرفت. او را از زبان قلم خودش بشناسید:
آنهنگام که خود را شناختم و از حضور خود در این هجران کدهی خاکی باخبر شدم جز حسی غریب و دلی غمگین با من نبود شاید دوازدهمین مهرگان عمر خود را پشت سرمیگذاشتم روزی پدر را دیدم در هم ریخته و برافروخته از راه در رسید.
با بیحوصلگی کفشهایش را کند و پاکت میوهای را که در دست داشت در بغل من گذاشت و بی آنکه سخنی گوید و سلام مرا پاسخ روشنی دهد به اندرونی خزید و در را پشت سرش بست که اینگونه حرکت از او تقریباً بی سابقه بود.
من به سرعت به آشپزخانه رفتم و مادرم را که داشت چیزی میپخت از ماجرا آگاهانیدم. رنگ از رویش پرید و همراه من در حالی که کفگیر در دستش خشک شده بود به طرف اندرونی راه افتاد و بعد از نواختن چند ضربه با هم وارد اتاق شدیم.
پدر در گوشهای خزیده و زانوها را بغل کرده و سر بر زانو نهاده بود. مادرم سلامی کرد و بادلهره پرسیده چه شده پدرم بی آنکه سر از زانو بردارد با اندکی تأمل غمگنانه جواب داد میخواستی چه بشود؟ آنچه که نباید میشد، شد.
مادر ادامه داد یعنی چه؟ و پدر در حالی که با اشاره مرا به بیرون اتاق هدایت میکرد ادامه داد یعنی همین دیگه. آقا را گرفتند و مردم را به خاک و خون کشیدند و بغضش ترکید و مادر هم او را همراهی کرد و باز پدر با صدای شکسته ادامه داد و بوقلمونها هم ادرارشان را میخورند و وظیفهاشان را انجام میدهند. مادرم پرسید: چگونه؟ گفت: با قلم و قدم
آیا قیل و قالشان را از کوچه نمیشنوی درست یادته ده سال پیش هم همین بوقلمون صفتها و همین رندان صفت خط قبل از ظهری میگفتند: یا مرگ یا مصدق و بعدازظهر همان روز گفتند: جاوید شاه اما این بار کور خواندهاند و صدایش به خاموشی گرایید.
و این خاطره را برای آن نگاشتم تا بدانی من در باغچة کدام خانه ریشه بستهام و باغبانان من چه کسانی بودند و چه حوادث و مسائلی بر روح و قلب و جسم، و فکر و احساسات و عواطف من محیط بودهاند و اتفاق پانهادن من به غریبستان دنیا نهم شهریور هزار و سیصد و سی و یک(9/6/31) خورشیدی را نشان میدهد و عدم هستی نمای مرا زادگاه میانه یا میانج یا ماد آنا یا مای آنا و به قولی دیگر زادگاه عینالقضات میانجی الهمدانی است و آن شهری است در مدخل آذرستان و یکی از جمعیت خانههای آذرآبادگان شرقی، چه فرقی میکند میانه یا مریخ.
اگر انسان نباشی در بهشت هم که زاده شوی آخرالامر به بهایم خواهی پیوست و داغ بازگشت به گلکدة لطف ازلی را بر دل و مهر و نشان بندگی بر نفس و بردگی عفریت اعظم را بر پیشانی و طوق بهمیت را برگردن خواهی داشت. بگذریم.
باری دبستان و دبیرستان را تا مقطعی در همین شهر یعنی میانج محصل بودم و آنگاه که فضای این شهر طاغوت زده را موافق طبع خود نیافتم.
هجرتی عاشقانه و آزادهوار را برای یافتن روزی مقدر خویش درباب معاش و علم و هنر به اطراف و اکناف از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب بسیجیدم.
و پس از اقامتهای کوتاه و بلند در شهرهایی چون شیراز، مشهد، زاهدان، کرمان، یزد، اردکان، تبریز و تهران و بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ دیگر عاقبت خسته و کوفته درکنار زنده رود یازاینده رود یعنی اصفهان آرام گرفتم و در این شهر بودم که فصلی از رویای شیرین مستضعفان جامة تعبیر پوشید و آن حادثهی عظیم یعنی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد.
و من که چند سالی بود زندگی را از دریچهی دوربینی به تماشا نشسته و رزق و روزی خود را از انعکاس نگارههای پشت دوربین به دست میآوردم سحر دمی با عطسهی تفنگها و سرفهی مسلسها و لگد موشکها و ترکیدن توپها در میدانهایی که میدانی چلچلهوار از آشیانهی خواب پریدم و اطراف خود را پر از شقایق یافتم.
دوربین را به سویی انداختم و برآن شدم که به جمع سینه سرخان مهاجر بپیوندم.
چون ازامتحال لاله شدن طرفی نبستم به شعر و شاعری روی آوردم شاید اندکی از درد این سرشکستگی را بکاهم.
به دنبال این در مراکزی چون کانون پرورشی فکری کودکان، هنرستان، هنرهای زیبا، امور تربیتی، آموزش و پرورش، ستاد تبلیغات جنگ، انجمنهای ادبی، بنیاد شهید، ارشاد اسلامی، جهادسازندگی، جهاد دانشگاهی و دانشگاه به فعالیت مشغول بودم و نیز در دانشگاه اصفهان به فعالیت پرداختم هر چند غیاباً هیئت علمی دانشکدهی ادبیات تدریس ادبیات معاصر و حافظ شناسی را به اینجانب محول کرد و رسماً اسم مرا به عنوان استاد این دو درس اعلام کرد.
ترجیح دادم بنابر دلایلی که عمدهترین آنها محروم شدن از رسالت بزرگ شاعری و بازماندن از سایر فعالیتهای اجتماعی بود این مسئولیت را نپذیرم.
و در عوض تدریس در کلاسهای فوقبرنامه را که شامل ادبیات معاصر و مکتبهای ادبی جهان،اخلاق هنری، سیر و سلوک در وادی هنر و روان شناسی و روان کاوی و روان درمانی و مقولههای دیگر به عهده بگیرم.
مضافاً مسئولیتی در سیمای صبح جمعهی اصفهان به عهدهی من بود و نیز بخش پنهانی اوقات من به تحقیق دربارهی روانکاوی و رواندرمانی و ارتباط این علوم با عرفان اسلامی و مقایسهی مشربهای عرفانی با هم و معالجهی بعضی از بیماران صعبالعلاج از راه روان درمانی، روشهای متعارف و غیرمتعارف میگذشت.
در طول هفت سال یعنی از سال 1361 تا 1368 حاصل فعالیتهای ادبی من چند داستان کوتاه و چند دفتر شعر و جزوههای مختلفی در موضوعات مختلف بود که معمولاً در اختیار دانشجویان قرار میگرفت و در چاپ و انتشار آن اهتمامی نورزیدم.
لازم میدانم بگویم در تمام این مدت مسئولیت بر پایی و هدایت تمام فعالیتهای ادبی و برپایی محافل شعر در دانشگاه اصفهان به عهدهی این بندهی حقیر بوده است.
و شعرهایی چون خم سربسته، مرکب بی سوار، مثنوی شهادت، مثنوی گلها و مثنوی ای مردم حاصل این سالهاست.
بعد از هجرت به تهران و اشتغال به عنوان کارشناس شعر در حوزهی هنری و بنیاد شهید و سالی چند در دانشگاه تهران در صدد برآمدم به اسرار والحاح دوستان دو مجموعه یکی تحت عنوان عشق بیغروب شامل تعدادی غزل و مجموعهی دیگری در چارچوب گزینههای ادبی نیستان شامل تعدادی مثنونی و نوسرودهها را به چاپ برسانم.
مجموعهی دیگری تحت عنوان روزی به رنگ خون شامل دو مجموعهی مذکور و تعداد دیگری از سرودههای نو برای چاپ به دست سازمان فرهنگی و هنری شهرداری سپرده شد که ظاهراً چاپ شد. اما از چگونگی انتشار آن بیخبرم.
در حال حاضر سه مجموعه تحت عنوانهای پری ستارهها پری شدگان، پری بهانه در دست چاپ دارم که حوزهی هنری مسئولیت آن را به عهده گرفته و این سه مجموعه حاصل سه ماه کار مداوم در سال 1383 است.
که بعد از جراحی چشم در دورهی نقاهت نگاشتهام. و مضافاً دو مجموعهی دیگر یکی شعر در حال و هوای عاشورای تحت عنوان ترینه و دیگری رمان نسبتاً بلند تحت عنوان تلاوت در دست دارم که امید است که این دو اثر اتفاق خوبی در عالم داستان نویسی و شعر باشند.
و اما از علم و هنر مرا نشانهها و مدارکی است اما ای دوست از من مخواه مثل آن یار اصفهانی آنها را در معرض نمایش بگذارم و در قالب سینهزنی از گردنم بیاویزم و یا با آنها افتخار کنم.
و آنها را پشتوانهای برای دردنامه و فریادها و سرودها و سرودههای خویش، که گریههای مناند قرار دهم. هرگز اینچنین مباد،و ای دوست از قصور من برآنچه سرودهام و گفتهام در گذر و بر من ببخش و بر من خرده مگیر که آنها سیاه مشقهای بیمقدار مناند.
و میان آنچه که باید میگفتم و گفتهام فاصلهای عظیم است. فاصلهای که باید آن را با خونینترین فریادها و گلگونترین سرشکها و دردانگیزترین ترانهها پرکنم.
تازه شعر من زبان گشوده بعد از این
سبز میشود از این زبان زبانهها
قادر طهماسبی(فرید)
از اشعار اوست:
ای دل چنان بسوز که خاکسترت کنند
خاکسترت کنند و زمین گسترت کنند
رسوا منال ای دل نازک خیال اگر
با آتش گداخته همبسترت کنند
یا گاوها چرند به نام علف تو را
یا کودکان چرا که گلی پرپرت کنند
راز پری ستارهی خود را سکوت کن
ای نازنین اگر به خدا باورت کنند
باری تو را به باور اینان نیاز نیست
بگذار در خیال به خاک اندرت کنند
تو تکیه کن به حال که این فرقه در خیال
گه چاکرت کنند و گهی سرورت کنند
افسانه شو که باور این کودکان شاد
چندان بزرگ نیست که کوچکترت کنند
دکتر «علیرضا قزوه»
دکتر «علیرضا قزوه» در بهمن ماه سال 1342 در شهرستان گرمسار دیده به جهان گشود، وی دوران متوسطه را در همین شهرستان با درجهی ممتازی به پایان برد و سپس برای ادامهی تحصیل در رشته حقوق قضایی به شهرستان قم رفت، وی پس از دریافت درجه کارشناسی در مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز پذیرفته شد و با ارائه دفاعیه «شعر معاصر تاجیکستان» این دوره را با موفقیت به انجام رساند. اندوختهی وی از ادبیات ایران و علاقه وافر او به شعر و ادبیات کشور همسایه تاجیکستان موجب شد تا وی مطالعات عمیق خود را در مقطع دکترا دانشگاه ملی تاجیکستان ادامه دهد و پس از ارائه دفاعیه با موضوع «ژانر در نقد معاصرتاجیک» به درجهی دکترا نایل شد.
«دکتر قزوه» یکی از ارکان مهم موج سوم (شعر انقلاب و دفاع مقدس» شناخته میشود و تاکنون از وی در قالب شعر سپید و چه در قالب غزل، اشعار زیبا، محکم، و دلنشینی منتشر شده است. وی با انتشار مجموعهی «مولا، ویلا نداشت» به عنوان شاعری مؤمن و متعهد به جامعهی شعر و ادب معاصر معرفی شد.
از نخلستان تا خیابان (مجموعه شعر) 1368، شبلی و آتش (مجموعه شعر) 1373 پرستو در قاف (سفرنامهی حج) 1375، غزل معاصر ایران (گزینش و جمعآوری 1376، خورشیدهای گمشده (گزینه اشعار معاصر تاجیکستان) 1376، قدم زدن در کلمات (مجموعهی گفتوگو با شاعران معاصر) 1379، عشق علیهالسلام (مجموعه شعر) 1381 گوشهای از فعالیتهای مکتوب و منتشر شده این شاعر تأثیرگذار در حوزه جنگ و دفاع مقدس بشمار میرود.
صراحت، جسارت، استقلال زبان، طرح مضامین مذهبی با بیانی تازه و تصاویری بدیع، از خصوصیات اشعار اوست تا آنجا که منتقدین به وی لقب «شاعر غزلهای اعتراض» دادهاند.
همکاری مستر و بی وقفهی دکتر علیرضا قزوه با مطبوعات از مجلات سپاه پاسداران آغاز شد سپس وی با راهاندازی ستون دو رکعت عشق، و بشنو از نی در طول 8 سال نقش بسزایی در معرفی آثار شاعران مطرح پس از انقلاب ایفا کرد، وی هم چنین مسئولیت صفحات ادبی مجلات ادبستان و اهل قلم را به عهده داشت این در حالی است که مجلهی «شعر» و تحریریهی بخش شعر روزنامه جمهوری اسلامی هنوز از نقطه نظرات دکتر قزوه بهره میجوید.
وی در سال 1371 ازدواج کرد و ثمرهی این ازدواج دو فرزند 10 سالهی دختر با نامهای مائده و مهدیه است که هر دو در کلاس چهارم ابتدایی مشغول به تحصیل هستند.
دکتر قزوه تاکنون موفق به کسب جایزهی ویژه مطبوعات، کتاب سال دفاع مقدس در 3 دوره شده است و هم اکنون به عنوان یکی از برجستهترین شاعران مذهبی و آئینی در همایش شورآفرینان دفاع مقدس برگزیده شدهاند.
استاد پرویز بیگی حبیب آبادی
صاحب این قلم در اول دی ماه 1333 در اردستان به دنیا آمد. دوران کودکی و تحصیلات را در شهرستانهای اردستان، زواره، آبادان، اصفهان، شهر کرد، شلمزار، اردبیل و تهران گذراند. و در سال 1352 دیپلم ریاضی گرفت. پس از گرفتن دیپلم وارد خدمت در آموزشگاه افسری نیروی هوایی شد و پس از 30 سال خدمت بازنشسته شد. رویکرد وی به سرودن شعر به سال 1356 باز میگردد. واقعه تلخ و خونین هفدهم شهریور 1357 که به جمعه سیاه مشهور شد، تأثیر فراوانی در وی گذاشت و به صورت جدیتری به سرودن پرداخت. با تشکیل حوزه اندیشه و هنر- حوزه هنری فعلی- به جمع شاعران شرکت کننده در جلسات شعر حوزه پیوست و همکاری خود را تا اواخر سال 1366 با حوزه ادامه داد. در طول این سالها همراه با دیگر شاعران، بارها عازم نقاط مختلف جبهه شد و ضمن تأثیرپذیری فراوان از صحنههای دفاع مقدس، برای رزمندگان به شعر خوانی پرداخت. شعرهای وی از سال 1358 تا کنون به صورت پراکنده در نشریات مختلف کشور، جنگهای ادبی و برخی از مجموعههای گردآوری شده انتشار یافته است. مقالات متعدد دیگری همراه با مصاحبههای فراوان در موضوع تذکرههای شعر پارسی، نقد و بررسی شعر دفاع مقدس، ویژگیهای شعر امروز و … از وی در نشریات مختلف انتشار یافته است.
آثار انتشار یافته وی عبارتاند از:
1- غریبانه، مجموعه شعر، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول 1369، چاپ دوم (این مجموعه جزء آثار برتر دهه 60 در موضوع شعر دفاع مقدس توسط بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس برگزیده شد.)
2- گل، غزل، گلوله، مجموعه شعر گردآوری شده ویژه شاعران نیروهای مسلح، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس چاپ اول 1373، چاپ دوم 1374
3- آیینه در غبار، تأملی درتذکرههای شعر فارسی، نشر اهل قلم، 1376چ
4- آن همیشه سبز، مثنوی دفاع مقدس، کنگره سرداران شهید استان تهران، چا پ اول و دوم 1376 (این مجموعه جزء آثار برتر منتشر شده در سال 1376، در موضوع شعر دفاع مقدس توسط بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس برگزیده شد).
5- تیغ، قلم، تغزل، مجموعه شعر گردآوری شده ویژه شاعران ارتش. 1378
6- گزیده ادبیات معاصر، مجموعه شعر، شماره 26، انتشاران نیستان، 1378
همکاری در چاپ بیش از 20 مجموعه با موضوع شعر دفاع مقدس.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1378، مجموعه شعرهای غریبانه و آن همیشه سبز را در شمار آثار برتر پانزده شاعر دفاع مقدس در طول بیست سال گذشته انتخاب و معرفی کرد.
در دست تدوین و انتشار:
1- شعر شناخت
2- فرهنگ شاعران دفاع مقدس، نگاهی پژوهشی آماری به شعرهای چاپ شده از شاعران گمنام شده در طول دهههای 60 و 70 در کلیه نشریات کشور
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان، خون است به دلهامان
فریاد و فغان دارد، دردی کش میخانه
هر سوی نظر کردم هر کوی گذر کردم
خاکستر و خون دیدم، ویرانه به ویرانه
افتاده سری سویی، گلگون شده گیسویی
دیگر نبود دستی، تا موی کند شانه
تا سر به بدن باشد، این جامه کفن باشد
فریاد اباذرها، ره بسته به بیگانه
لبخند سروری کو، سرمستی و شوری کو
هم کوزه نگون گشته، هم ریخته پیمانه
آتش شده در خرمن، وای من و وای من
از خانه نشان دارد، خاکستر کاشانه
ای وای که یارانم، گلهای بهارانم
رفتند از این خانه، رفتند غریبانه
سفرنامه آسمان
بخشی از یک مثنوی
الهی به آنان که پرپر شدند
پر از زخمهای مکرر شدند
به آنان که امروز فرداییاند
به آنان که فردا تماشاییاند
به آنان که چون پرده بالا زدند
قدم در حریم تماشا زدند
به آنان که کارون خروش آمدند
چنان خون کارون به جوش آمدند
به آنان که رفتند تا «ما» شوند
و آیینه داران فردا شوند
به آنان که زخمیترین بودهاند
شهیدان میدان مین بودهاند
به آنان که بالی رها داشتند
گذرنامه کربلا داشتند
همانان که از مهر فرزند خویش
بریدند یکباره پیوند خویش
همانان که دلدادهی او شدند
کبوتر کبوتر پرستو شدند
پرستو پرستو فراز آمدند
و بیسر، سرافراز باز آمدند
که این خطه خاک سرافرازی است
همه «همت» و شور جانبازی است
شب عاشقی را رقم میزدند
همانان که بر مین قدم میزدند
از آنان که تنها پلاکی به جاست
کمی استخوان مشت خاکی به جاست
....
حبیبالله معلمی
حبیبالله معلمی در پانزدهم بهمن ماه 1305 در رامهرمز به دنیا آمد. پدر وی مکتبدار بود و «معلمی» علت انتخاب فامیلی خانوادهی خود را به واسطه شغل مکتبداری پدر میداند. «حبیبالله معلمی» در دوران کودکی، به مکتبخانهی پدر رفت، اما در شش سالگی از طرف رژیم پهلوی، مکتبخانه تعطیل شد و او تحصیلات خود را در مدرسه ادامه داد و تا کلاس نهم به تحصیل پرداخت.
سپس به حسابداری در شرکتهای خصوصی پرداخت و این شغل را تا زمان کهولت ادامه داد. وی در سال 1340 به اهواز رفت و تاکنون ساکن همان شهر است. «معلمی» در هیجده سالگی به سرودن نوحه پرداخت و تا قبل از شروع دفاع مقدس، درمراسم مذهبی و ایام محرم و سوگواری نوحهسرایی میکرد.
با شروع جنگ تحمیلی در جبهه حضور یافت و در عملیاتهای مختلف شرکت کرد و با تأثیرپذیری فراوان از صحنههای پرفراز و نشیب دفاع مقدس، به سرودن پرداخت، حضور «حبیبالله معلمی» در جبهه بیشتر با همراهی «حاج صادق آهنگران» صورت میگرفت و بسیاری از سرودههای وی به صورت نوحه توسط «حاج صادق آهنگران» برای رزمندگان خوانده میشد.
این نوحه خوانیها، در بالابردن روحیه رزمندگان و تشجیع آنان بسیار تأثیرگذار بود. سرودههای «حبیبالله معلمی» در مجموعههایی که ویژه نوحه و دفاع مقدس میباشد، انتشار یافته است.
پیمان دوست
در منای دوست، جان دادن خوش است
غرقه خون، در سجده افتادن خوش است
دادن سر بر سر پیمان دوست
خون چکان، بر نیزه ایستادن خوش است