هر کس به نحوی تاریخ و جغرافیای هشت سال جنگ تحمیلی را درک کرده باشد و دفاع مقدس را به معنی واقعی فهمیده باشد، نمیتواند از حس و حال آن خود را جدا کند. من هم که به عنوان یکی از نوجوانان رزمنده در ساخت آن تاریخ بشکوه نقش داشتم، خودم را متعلق به این عظمت الهی میدانم.
بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 10
کل بازدید : 21600
کل یادداشتها ها : 28
حاج محمد صادق آهنگری، معروف به آهنگران، فرزند غلامرضا در سال 1336 در اهواز به دنیا آمد. آهنگران در سال 59 همزمان با شروع جنگ تحمیلی به جبهه عزیمت کرد و در کنار سایر رزمندگان قرار گرفت.
حاج صادق برای اولین بار نوحهی زیبای « ای شهیدان به خون غلطان خوزستان درود» را در هویزه خواند.
شهید والاگهر، حسین علم الهدی از مشوقین آهنگران 23 ساله شد و او را ترغیب کرد تا با خواندن اشعار حماسی و مذهبی شور و حالی در جبهه افکند و صفایی به دل رزمندگان دهد. حاج صادق در آن زمانها د رجماران و در حضور حضرت امام(ره) نوحه سرایی کرد و از اینرو مورد توجه قرار گرفت.
علاقه بسیجیان به او به سرعت فراگیر شد. بچههای میدان نبرد قبل از عملیات با نوحههای او شور، در حین عملیات روحیه، و بعد از آن آرامش میگرفتند.
خبر نوحه سرایی محمد صادق آهنگری در عملیات بستان از شبکهی اول سیما پخش گردید و در خبر فامیلی او به جای آهنگری، آهنگران خوانده و از آن پس به آهنگران معروف شد.
بخش مهمی از نوحههای معروف و ماندگار دفاع مقدس را باید به حاج صادق نسبت داد. تأثیر صدای آهنگران تا آنجا بود که دشمنان از تأثیر و نفوذ آن به وحشت افتاده بودند و علیه او تبلیغات مسمومی به راه انداختند. شاید گزاف نباشد اگر بگویم دفاع مقدس ما بی صدای آهنگران چیزی کم داشت. چیزی که به رزمندگان انرژی و شوق پیشرفتن میداد و امروز بعد از سالها هنوز هم رزمندگان دفاع مقدس نوحههای ایشان را به یاد دارند. شعر و نوحهی زیبای
« ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش
بهر نبردی بی امان آماده باش آماده باش»
که زینت بخش پوستر نخستین همایش تجلیل از شور آفرینان دفاع مقدس نیز هست و صدای گرم و دلنشین آهنگران را در یاد ها زنده می کند و فضای معنوی دوران دفاع مقدس را متجلی میکند؛ نوحهای که آهنگران آن را زیبا ترین نوحهاش میداند. خود او دلیلش را به امام زمان(عج) نسبت میدهد و میگوید:
این نوحه در دو دورهی جنگ و امروز که دور از آن روزگار هستیم، استفاده میشود و بسیار دوستداشتنی است. او زیباترین خاطرهی زندگیاش را تمام آن هشت سال میداند که رزمندگان شجاعانه در مقابل باطل ایستادند.
و اما شیرینترین خاطرات روزهای جنگ را در رشادتها و فداکاریهای بچهها در فتح خرمشهر و فتح المبین میداند.
آهنگران مرد دوران جنگ و فداکاری است. کسی که صدایش آشنای دلها و نامش یاد آور همان سالهاست.
استادحمید سبزواری
(حسین ممتحنی)
حمید سبزواری در سال 1304، در سبزوار به دنیا آمد. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان جا گذراند و پس از فراغت از تحصیل، به استخدام آموزش و پرورش در آمد و به شغل معلمی پرداخت.
رویکرد «حمید سبزواری» به سرودن شعر در دوران نوجوانی بازمیگردد. او با زبان پرخاشگری که داشت بیشتر به انتقاد از مظاهر بیداد میپرداخت و آثار خود را برای مجله صائب میفرستاد. زبان پرخاشگر «سبزواری» در شعر سبب اخراج وی از آموزش و پرورش شد. او پس از مدتی سرگردانی و تحمل مشکلات فراوان، به استخدام بانک بازرگانی درآمد. شعرهای «حمید سبزواری» پس از پیروزی انقلاب تا کنون در بیشتر نشریات کشور، جنگهای ادبی و مجموعه شعرهای مختلف گردآوری شده، انتشار یافته است. وی از زمره شاعرانی است که پس از شروع جنگ تحمیلی، بسیاری از شعرهای خود را در موضوع دفاع مقدس، شهادت، ایثار و حماسه سازیهای رزمندگان سرود و در بیشتر شبهای شعر دفاع و مقاومت وهمایشهای سراسری شعر دفاع مقدس و به ویژه شعر خوانی در مناطق مختلف عملیاتی، حضور گسترده و چشمگیری داشت. او در طول فعالیت خود تا به امروز با بسیاری از مراکز ادبی و فرهنگی کشور از جمله بنیاد پانزده خرداد، حوزه هنری، صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران، شورای عالی شعر و شورای شعر مرکز موسیقی صدا و سیما، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران و ... همکاری داشته و عضو شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیست. وی همه قالبهای کلاسیک اعم از غزل، مثنوی، قصیده، رباعی و دوبیتی را تجربه کرده است. «حمید سبزواری» در ساختن تصنیف و سرود نیز، تبحر فراوان دارد. محمود شاهرخی «جذبه»در این باره مینویسد: «حمیده نه تنها در سرود جمهوریاسلامی دارای مقامی بلند و جایگاهی رفیع است بلکه میتوان ادعا کرد که در تاریخ سرود از آغاز تا هم اکنون او در صف نخستین قرار دارد و در این عرصه از حیث جامعیت، کس به پایهی او نمیرسد. حتی ناموران این معرکه...».
بخشی از آثار منتشر شده وی عبارتاند از:
1- سرود درد، مجموعه شعر، انتشارات کیهان، 1367
2- سرود سپیده، مجموعه شعر، انتشارات کیهان، 1368
3- کاروان سپیده، گزینه شعر جنگ، حوزه هنری، دفتر ادبیات و هنر مقاومت، 1373
4- یاد یاران، مثنوی کنگره بزرگداشت سرداران شهید سپاهف 1376
وی میگوید:
این حماسه میراثی برای فرزندان میهن اسلامی است. نسلها و نسلها باید این ملت از سرچشمه پرفیض آن سیراب شوند. آیندگان از هر ملت باید با خواندن و شنیدن سرگذشت حماسه آفرینانها به نام پیروزی حق بر باطل بر خود ببالند و استقامت ما در میدانی که به طول و عرض همه زمین بود باید عبرت آموز همهی مستضعفان جهان گردد و همه آزادگان در سراسر کره خاکی باید خود را میراث دار ایثارگران بیدار دل این مرز و بوم بدانند خصوصاً آزادگان این سرزمین باید در خود برای زنده نگاه داشتن مواریث انقلاب و دفاع مقدس احساس مسئولیت کنند.
به مناسبت فتح محرم برای عزیزان پاسدار
ای شده سر و چمن، پست، ز بالای شما
جرعه نوشان ازل، مست ز صهبای شما
به کدامین صفت امروز ، به میدان شدهاید
که قضا و قدر آمد، به تماشای شما
شعله در خصم نهادید و ستایش شنوید
راز موسی است مگر در ید بیضای شما
آنکه خوبان همه سر در قدمش میبازند
بوسه زد بوسه به بازوی توانای شما
«وانکه سوگند خورم جز به سر او نخورم»
می کشد دست عنایت به سراپای شما
این شجاعت ز که دارید که در میشکند
لشکر خصم ز تکبیر دلارای شما
وین صلابت ز که دارید که در میفکند
لرزه بر کاخ ستم، تندر آوای شما
وقت آن است کله گوشه ز خورشید برید
زین صلابت که عیان است و سیمای شما
«در جهان فتنه بسی بود و بسی خواهد بود»
فتنه زین ملک برافتاد به ایمان شما
پاسداران امانید و نگهبان امید
که امید است و امان است به فردای شما
سرخ رویید که سرسبزی عالم طلبید
آفرین بر نظر و همت والای شما
کسوت سرخ، به هر بی سر و پا نفروشند
این قباییست برازندهی بالای شما
روشن از روی شما چشم امام است و عجب
که جهانی نگران است به ولای شما
چه شکرخا شده در وصف شما کلک «حمیده»
طوطئی نیست که آن نیست شکرخای شما
تا که دریاست...
خوش نشینان ساحل بدانند
موج این بحر را، را مشی نیست
دل به امید رامش نبندند
بحر را ذوق آسایشی نیست
تا که دریاست دریا به جوش است
شورش و موج و گرداب دارد
هرگز از بحر جوشان مجویید
آن زبونی که مرداب دارد
ما نهنگیم و خیل نهنگان
بستر از موج توفنده دارند
این سرود نهنگان دریاست
بحر را موجها زنده دارند
ما نهنگیم و هر جا نهنگ است
طعمه از کام غرقاب جوید
نزد دریا دلان مرده بهتر
ز آنکه آرامش و خواب جوید
خوش نشینان ساحل بدانند
تا که دریاست این شور و حال است
چشم سازش ز دریا ندارند
سازش موج و ساحل محال است.
به نام خدای دانای توانا
گرچه وقتم بسیار اندک است و فرصتها به شدت محدود است؛ ولی هر چه سعی کردم نتوانستم بییاد همسنگرانم زنده باشم.
انگار تمام حسم را تسخیر کرده اند و روحم را با خود بردهاند و این جسم در طوفان روزگار مانند بلمعی تنها و سرگردان، غریبی سنگینی با خود حمل میکند.
انگار من هم که چزیی از تاریخ و جغرافیای اعجازگونهای هستم که ان را به نام دفاع مقدس میشناسیم.
سالهاست که بیفکر همسنگرانم زندگی نکرده ام و هر بار به یادشان خطی نوشته و احساسی نقش کردهام. دلم میخواهد در پارسیبلاگها که از جنس خوبها دیدمشان، صفحههایی به یاد خوبان روزگار به دیوار خاطرات بزنم.